شما در انجمن های ما ثبت نام نکرده اید یا هنوز وارد نشده اید . در صورتی که عضو نیستید همین حالا ثبت نام کنید. | ![]() |
![]() |
![]() |
#1 |
مدیر ارشد انجمنهای نورآسمان
![]() تاریخ عضویت: Jan 2009
نوشته ها: 21,032
Thanks: 20,262 Thanked 50,744 Times in 20,893 Posts |
![]()
"یعقوب بن اسحاق کندی" در یافته های اهل خاور و باختر نظر افکند و به زعم خویش یافته هایی آورد که بتواند باآن به جنگ قرآن رود. اما از آن رو که هدایت بشر به دست خدای لایزال است به سوی رهبر و امامی هدایت گردید که حداکثر بیست و چندر بهار را آزموده بود، کندی به مناظره با امام، ابومحمد،حسن عسگری"سلام الله علیه" پرداخت و سخن ها در رد کتاب الهی برزبان راند، اما در مناظره و محاجه و اقامه دلیل و برهان بر مدعای خود، با آن امام همام درمانده شد، لاجرم کتاب خویش بسوزاند و در شمار شاگردان آن حضرت درآمد.
امام و استاد بیست و چند ساله ای که الفبای حکمت و کلام را به کندی بیاموخت و او را پیشقراول فلاسفه اسلام و عرب نمود تا آنجا که ابونصرفارابی را دانش آموخته مکتب او می دانند، یعقوب کندی به درجه ای رسید که دانشمندان عرب در وصف او کتاب ها نگاشتند و قلم ها فرسودند که از ان جمله است « الکندی خالدفی فلسفته» و این گونه بود که "کندی" جاوید است در حکمتش. امام حسن عسگری که سن مبارکشان از بیست و نه سال تجاوز ننمود، فقط نزدیک شش سال از عمرشریفشان به امامت گذشت که سه سال از آن مدت ، را نیز در زندان معتمد عباسی بسربردند. آورده اند که "عبید الله بن خاقان" وزیر معتمد که ا نسان متبختر و مغروری بود هرگاه آن امام را ملاقات می کرد از صلابت امام شرمگین می شد وامام را در مسند خود جای می داد و او را گرامی می داشت و پیوسته می گفت: کسی را به مانند آن حضرت ندیدم او زاهدترین و داناترین مردم روزگار است. احمد پسر عبیدالله خاقان نیز که از کینه توزان و معاندان اهلبیت بود و از طرف معتمد عباسی فرماندار"ری" گردیده بود، تابه شیعیان و دوستداران اهلبیت سخت بگیرد و عرصه را بر آنان تنگ نماید، در باره آن امام همام می گفت : من همواره مراقب احوال او بودم، اهل سامره را نسبت به ایشان فروتن یافتم و جماعت به بزرگواری او اعتراف دارند و دوستدار اویند. از بدو تولد تا سیزده سال از عمر آن امام همام در مدینه سپری شد بعد به علت فشار دستگاه عباسی و مراقبت خاص خلیفه وقت از نزدیک ، به همراه پدرگرامیشان امام هادی "سلام الله علیه" به سامرا تبعید گشتند و در آن سامان نیز ده سال همراه پدر بزرگوارشان بودند تا پدر گرامیشان شهادت را به شرف خویش نائل نمود و امام عسگری پس از امام هادی نزدیک به شش سال علمدار امامت و ولایت گردیدند . همانگونه که گفتیم مدت سه سال از عمر گرامیشان در زندان سپری شد ، آورده اند که زندانبان حضرت عسگری صالح بن وصیف دو نگاهبان بر ایشان گماشت تا وی را فزون از معمول زندانیان بیازارند اما آن دو از مریدان آن امام گردیده و راه صلاح پیشه کردند و هرگاه حال امام را از ایشان می پرسیدند؟ می گفتند : چه بگوییم در وصف مردی که روزها روزه دار است و شبها تا به صبح به نماز می ایستد . با آنکه آن امام بزرگوار در بیست و نه سالگی به شهادت رسید و حکومت وقت به شدت مراقب ارتباط او با شیعیان و محبانش بود . مع الوصف محافل احادیث او قابل توصیف نیست، آنچنانکه از آن امام بزرگوار تفسیری به جای مانده است که علامه مجلسی در وصف آن تفسیر می گوید: از منابعی که در بحارالانوار به آن استناد کرده ام تفسیر امام عسگری است . تفسیر امام عسگری از جمله کتاب های معروفی است که شیخ صدوق به آن اعتماد وافی نموده است و از آن تفسیر در کتب خود نقل کرده است . گرچه عده ای گفته اند در استناد این کتاب به امام عسگری اعتماد نداریم لیکن جناب صدوق از آنان آگاهتر است، علامه مجلسی می گوید بسیاری از علما بدون اشکال از آن کتاب نقل نموده اند « بحار الانوار ج 1 ص 28» امام عسگری چهره ای گندمگون، زیبا و جسمی به غایت دلربا و در حد اعتدال داشتند چشمانی سیاه و درشت ، پیشانی فراخ و باز و دندانهایی سفید و جذاب. آن امام همام در سال 232 هجری قمری در مدینه به دنیا آمدند و بیست ونه سال بعد به دست معتمد عباسی به شهادت رسیدند . اسناد شهادت ایشان به دست عباسیون اینک در تاریخ موجود است. دستگاه عباسی به شدت از ارتباط ایشان با شیعیان جلوگیری می کرد و آن امام همام به غیر از خواص شیعه کمتر با مردم ارتباط داشتند. شاید این دشواری ارتباط بود که مردمان را برای غیبت صغری آماده نمود، تا شیعیان طعم تلخ انتظار را بیازمایند و بدانند ارتباط با امام از آن پس فقط از طریق فقهای شیعه و نایبان به حق حضرت "بقیت الله عجل الله تعالی فرجه" امکان پذیر است. چنانچه مجالی باقیماند در یادداشت بعدی به جریان غیبت و ولایتعهدی فرزند آن امام همام یعنی مهدی فاطمه اشاره خواهیم نمود. |
![]() |
![]() |
The Following 4 Users Say Thank You to محب المهدي (عج) For This Useful Post: |
![]() |
#2 |
مدیر ارشد انجمنهای نورآسمان
![]() تاریخ عضویت: Jan 2009
نوشته ها: 21,032
Thanks: 20,262 Thanked 50,744 Times in 20,893 Posts |
![]() زندگینامه حضرت امام حسن عسگري عليه السلام امام حسن عسكرى (ع) در سال 232 هجرى در مدينه چشم به جهان گشود . مادر والا گهرش سوسن يا سليل زنى لايق و صاحب فضيلت و در پرورش فرزند نهايت مراقبت راداشت ، تا حجت حق را آن چنان كه شايسته است پرورش دهد . اين زن پرهيزگار در سفرى كه امام عسكرى (ع) به سامرا كرد همراه امام بود و در سامرا از دنيا رحلت كرد . كنيه آن حضرت ابامحمد بود . صورت و سيرت امام حسن عسكرى (ع) امام يازدهم صورتى گندمگون و بدنى در حد اعتدال داشت . ابروهاى سياهكمانى ، چشمانى درشت و پيشانى گشاده داشت . دندانها درشت و بسيار سفيد بود . خالى بر گونه راست داشت . امام حسن عسكرى (ع) بيانى شيرين و جذاب و شخصيتى الهى باشكوه و وقار و مفسرى بىنظير براى قرآن مجيد بود . راه مستقيم عترت و شيوه صحيح تفسير قرآن را به مردم و به ويژه براى اصحاب بزرگوارش - در ايام عمر كوتاه خود - روشن كرد . دوران امامت به طور كلى دوران عمر 29 ساله امام حسن عسكرى (ع) به سه دوره تقسيممىگردد : دوره اول 13 سال است كه زندگى آن حضرت در مدينه گذشت . دوره دوم 10 سال در سامرا قبل از امامت . دوره سوم نزديك 6 سال امامت آن حضرت مىباشد . دوره امامت حضرت عسكرى (ع) با قدرت ظاهرى بنى عباس رو در روى بود . خلفايى كه به تقليد هارون در نشان دادن نيروى خود بلندپروازيهايى داشتند . امام حسن عسكرى (ع) از شش سال دوران اقامتش ، سه سال را در زندان گذرانيد . زندانبان آن حضرت صالح بن وصيف دو غلام ستمكار را بر امام گماشته بود ، تا بتواند آن حضرت را - به وسيله آن دو غلام - آزار بيشترى دهد ، اما آن دو غلام كه خود از نزديك ناظر حال و حركات امام بودند تحت تأثير آن امام بزرگوار قرار گرفته به صلاح و خوش رفتارى گراييده بودند . وقتى از اين غلامان جوياى حال امام شدند ، مىگفتند اين زندانى روزها روزهدار است و شبها تا بامداد به عبادت و راز و نياز با معبود خود سرگرم است و با كسى سخن نمىگويد . عبيدالله خاقان وزير معتمد عباسى با همه غرورى كه داشت وقتى با حضرت عسكرى ملاقات مىكرد به احترام آن حضرت برمىخاست ، و آن حضرت را بر مسند خود مىنشانيد . پيوسته مىگفت : در سامره كسى را مانند آن حضرت نديدهام ، وى زاهدترين و داناترين مردم روزگار است . پسر عبيدالله خاقان مىگفت : من پيوسته احوال آن حضرت را از مردم مىپرسيدم . مردم را نسبت به او متواضع مىيافتم . مىديدم همه مردم به بزرگواريش معترفند و دوستدار او مىباشند . با آنكه امام (ع) جز با خواص شيعيان خود آميزش نمىفرمود ، دستگاه خلافت عباسى براى حفظ آرامش خلافت خود بيشتر اوقات ، آن حضرت را زندانى و ممنوع از معاشرت داشت . " از جمله مسائل روزگار امام حسن عسكرى (ع) يكى نيز اين بود كه از طرف خلافت وقت ، اموال و اوقات شيعه ، به دست كسانى سپرده مىشد كه دشمن آل محمد (ص) و جريانهاى شيعى بودند ، تا بدين گونه بنيه مالى نهضت تقويت نشود . چنانكه نوشتهاند كه احمد بن عبيدالله بن خاقان از جانب خلفا ، والى اوقاف و صدقات بود در قم ، و او نسبت به اهل بيت رسالت ، نهايت مرتبه عداوت را داشت " . " نيز اصحاب امام حسن عسكرى ، متفرق بودند و امكان تمركز براى آنان نبود ، كسانى چون ابوعلى احمد بن اسحاق اشعرى در قم و ابوسهل اسماعيل نوبختى در بغداد مىزيستند ، فشار و مراقبتى كه دستگاه خلافت عباسى ، پس از شهادت حضرت رضا (ع) معمول داشت ، چنان دامن گسترده بود كه جناح مقابل را با سختترين نوع درگيرى واداشته بود . اين جناح نيز طبق ايمان به حق و دعوت به اصول عدالت كلى ، اين همه سختى را تحمل مىكرد ، و لحظهاى از حراست ( و نگهبانى ) موضع غفلت نمىكرد " . اينكه گفتيم : حضرت هادى (ع) و حضرت امام حسن عسكرى (ع) هم از سوى دستگاه خلافت تحت مراقبت شديد و ممنوع از ملاقات با مردم بودند و هم امامان بزرگوار ما - جز با ياران خاص و كسانى كه براى حل مشكلات زندگى مادى و دينى خود به آنها مراجعه مىنمودند - كمتر معاشرت مىكردند به جهت آن بود كه دوران غيبت حضرت مهدى (ع) نزديك بود ، و مردم مىبايست كمكم بدان خو گيرند ، و جهت سياسى و حل مشكلات خود را از اصحاب خاص كه پرچمداران مرزهاى مذهبى بودند بخواهند ، و پيش آمدن دوران غيبت در نظر آنان عجيب نيايد . بارى ، امام حسن عسكرى (ع) بيش از 29 سال عمر نكرد ولى در مدت شش سال امامت و رياست روحانى اسلامى ، آثار مهمى از تفسير قرآن و نشر احكام و بيان مسائل فقهى و جهت دادن به حركت انقلابى شيعيانى كه از راههاى دور براى كسب فيض به محضر امام (ع) مىرسيدند بر جاى گذاشت . در زمان امام يازدهم تعليمات عاليه قرآنى و نشر احكام الهى و مناظرات كلامى جنبش علمى خاصى را تجديد كرد ، و فرهنگ شيعى - كه تا آن زمان شناخته شده بود - در رشتههاى ديگر نيز مانند فلسفه و كلام باعث ظهور مردان بزرگى چون يعقوب بن اسحاق كندى ، كه خود معاصر امام حسن عسكرى بود و تحت تعليمات آن امام ، گرديد . در قدرت علمى امام (ع) - كه از سرچشمه زلال ولايت و اهل بيت عصمت مايه گرفته بود - نكتهها گفتهاند . از جمله : همين يعقوب بن اسحاق كندى فيلسوف بزرگ عرب كه دانشمند معروف ايرانى ابونصر فارابى شاگرد مكتب وى بوده است ، در مناظره با آن حضرت درمانده گشت و كتابى را كه بر رد قرآن نوشته بود سوزانيد و بعدها از دوستداران و در صف پيروان آن حضرت درآمد . شهادت امام حسن عسكرى (ع) شهادت آن حضرت را روز جمعه هشتم ماه ربيع الاول سال 260 هجرى نوشتهاند .در كيفيت وفات آن امام بزرگوار آمده است : فرزند عبيدالله بن خاقان گويد روزى براى پدرم ( كه وزير معتمد عباسى بود ) خبر آوردند كه ابن الرضا - يعنى حضرت امام حسن عسكرى - رنجور شده ، پدرم به سرعت تمام نزد خليفه رفت و خبر را به خليفه داد . خليفه پنج نفر از معتمدان و مخصوصان خود را با او همراه كرد . يكى از ايشان نحرير خادم بود كه از محرمان خاص خليفه بود ، امر كرد ايشان را كه پيوسته ملازم خانه آن حضرت باشند ، و بر احوال آن حضرت مطلع گردند . و طبيبى را مقرر كرد كه هر بامداد و پسين نزد آن حضرت برود ، و از احوال او آگاه شود . بعد از دو روز براى پدرم خبر آوردند كه مرض آن حضرت سخت شده است ، و ضعف بر او مستولى گرديده . پس بامداد سوار شد ، نزد آن حضرت رفت و اطبا را - كه عموما اطباى مسيحى و يهودى در آن زمان بودند - امر كرد كه از خدمت آن حضرت دور نشوند و قاضى القضات ( داور داوران ) را طلبيد و گفت ده نفر از علماى مشهور را حاضر گردان كه پيوسته نزد آن حضرت باشند . و اين كارها را براى آن مىكردند كه آن زهرى كه به آن حضرت داده بودند بر مردم معلوم نشود و نزد مردم ظاهر سازند كه آن حضرت به مرگ خود از دنيا رفته ، پيوسته ايشان ملازم خانه آن حضرت بودند تا آنكه بعد از گذشت چند روز از ماه ربيع الاول سال 260 ه . ق آن امام مظلوم در سن 29 سالگى از دار فانى به سراى باقى رحلت نمود . بعد از آن خليفه متوجه تفحص و تجسس فرزند حضرت شد ، زيرا شنيده بود كه فرزند آن حضرت بر عالم مستولى خواهد شد ، و اهل باطل را منقرض خواهد كرد ... تا دو سال تفحص احوال او مىكردند ... . اين جستجوها و پژوهشها نتيجه هراسى بود كه معتصم عباسى و خلفاى قبل و بعد از او - از طريق روايات مورد اعتمادى كه به حضرت رسول الله (ص) مىپيوست ، شنيده بودند كه از نرگس خاتون و حضرت امام حسن عسكرى فرزندى پاك گهر ملقب به مهدى آخر الزمان - همنام با رسول اكرم (ص) ولادت خواهد يافت و تخت ستمگران را واژگون و به سلطه و سلطنت آنها خاتمه خواهد داد . بدين جهت به بهانههاى مختلف در خانه حضرت عسكرى (ع) رفت و آمد بسيار مىكردند ، و جستجو مىنمودند تا از آن فرزند گرامى اثرى بيابند و او را نابود سازند . به راستى داستان نمرود و فرعون در ظهور حضرت ابراهيم (ع) و حضرت موسى (ع) تكرار مىشد . حتى قابلههايى را گماشته بودند كه در اين كار مهم پى جويى كنند . اما خداوند متعال - چنانكه در فصل بعد خواهيد خواند - حجت خود را از گزند دشمنان و آسيب زمان حفظ كرد ، و همچنان نگاهدارى خواهد كرد تا مأموريت الهى خود را انجام دهد . بارى ، علت شهادت آن حضرت را سمى مىدانند كه معتمد عباسى در غذا به آن حضرت خورانيد و بعد ، از كردار زشت خود پشيمان شد . بناچار اطباى مسيحى و يهودى كه در آن زمان كار طبابت را در بغداد و سامره به عهده داشتند ، به ويژه در مأموريتهايى كه توطئه قتل امام بزرگوارى مانند امام حسن عسكرى (ع) در ميان بود ، براى معالجه فرستاد . البته از اين دلسوزيهاى ظاهرى هدف ديگرى داشت ، و آن خشنود ساختن مردم و غافل نگهداشتن آنها از حقيقت ماجرا بود . بعد از آگاه شدن شيعيان از خبر درگذشت جانگداز حضرت امام حسن عسكرى (ع) شهر سامره را غبار غم گرفت ، و از هر سوى صداى ناله و گريه برخاست . مردم آماده سوگوارى و تشييع جنازه آن حضرت شدند . ماجراى جانشين بر حق امام عسكرى ابوالاديان مىگويد : من خدمت حضرت امام حسن عسكرى (ع) مىكردم . نامههاىآن حضرت را به شهرها مىبردم . در مرض موت ، روزى من را طلب فرمود و چند امهاى نوشت به مدائن تا آنها را برسانم . سپس امام فرمود : پس از پانزده روز باز داخل سامره خواهى شد و صداى گريه و شيون از خانه من خواهى شنيد ، و در آن موقع مشغول غسل دادن من خواهند بود . ابوالاديان به امام عرض مىكند : اى سيد من ، هرگاه اين واقعه دردناك روى دهد ، امامت با كيست ؟ فرمود : هر كه جواب نامه من را از تو طلب كند . ابوالاديان مىگويد : دوباره پرسيدم علامت ديگرى به من بفرما . امام فرمود : هركه بر من نماز گزارد . ابوالاديان مىگويد : باز هم علامت ديگرى بگو تا بدانم . امام مىگويد : هر كه بگويد كه در هميان چه چيز است او امام شماست . ابوالاديان مىگويد : مهابت و شكوه امام باعث شد كه نتوانم چيز ديگرى بپرسم . رفتم و نامهها را رساندم و پس از پانزده روز برگشتم . وقتى به در خانه امام رسيدم صداى شيون و گريه از خانه امام بلند بود . داخل خانه امام ، جعفر كذاب برادر امام حسن عسكرى را ديدم كه نشسته ، و شيعيان به او تسليت مىدهند و به امامت او تهنيت مىگويند . من از اين بابت بسيار تعجب كردم پيش رفتم و تعزيت و تهنيت گفتم . اما او جوابى نداد و هيچ سؤالى نكرد . چون بدن مظهر امام را كفن كرده و آماده نماز گزاردن بود ، خادمى آمد و جعفر كذاب را دعوت كرد كه بر برادر خود نماز بخواند . چون جعفر به نماز ايستاد ، طفلى گندمگون و پيچيده موى ، گشاده دندانى مانند پاره ماه بيرون آمد و رداى جعفر را كشيد و گفت : اى عمو پس بايست كه من به نماز سزاوارترم . رنگ جعفر دگرگون شد . عقب ايستاد . سپس آن طفل پيش آمد و بر پدر نماز گزارد و آن جناب را در پهلوى امام على النقى عليه السلام دفن كرد . سپس رو به من آورد و فرمود : جواب نامهها را كه با تو است تسليم كن . من جواب نامه را به آن كودك دادم . پس " حاجزوشا " از جعفر پرسيد : اين كودك كه بود ، جعفر گفت : به خدا قسم من او را نمىشناسم و هرگز او را نديدهام . در اين موقع ، عدهاى از شيعيان از شهر قم رسيدند ، چون از وفات امام (ع) با خبر شدند ، مردم به جعفر اشاره كردند . چند تن از آن مردم نزد جعفر رفتند و از او پرسيدند : بگو كه نامههايى كه داريم از چه جماعتى است و مالها چه مقدار است ؟ جعفر گفت : ببينيد مردم از من علم غيب مىخواهند ! در آن حال خادمى از جانب حضرت صاحب الامر ظاهر شد و از قول امام گفت : اى مردم قم با شما نامههايى است از فلان و فلان و هميانى ( كيسهاى ) كه در آن هزار اشرفى است كه در آن ده اشرفى است با روكش طلا . شيعيانى كه از قم آمده بودند گفتند : هر كس تو را فرستاده است امام زمان است اين نامهها و هميان را به او تسليم كن . جعفر كذاب نزد معتمد خليفه آمد و جريان واقعه را نقل كرد . معتمد گفت : برويد و در خانه امام حسن عسكرى (ع) جستجو كنيد و كودك را پيدا كنيد . رفتند و از كودك اثرى نيافتند . ناچار " صيقل " كنيز حضرت امام عسكرى (ع) را گرفتند و مدتها تحت نظر داشتند به تصور اينكه او حامله است . ولى هرچه بيشتر جستند كمتر يافتند . خداوند آن كودك مبارك قدم را حفظ كرد و تا زمان ما نيز در كنف حمايت حق است و به ظاهر از نظرها پنهان مىباشد . درود خداى بزرگ بر او باد . منبع مجمع جهاني اهلبيت(عليهم السلام) |
![]() |
![]() |
The Following 2 Users Say Thank You to محب المهدي (عج) For This Useful Post: |
![]() |
آموزش قرار دادن مطلب ، نظر و فعاليت در نورآسمان
لیست کامل لینک های جالب و مفید لینکدانی نورآسمان
برچسب ها |
عسگری |
کاربران در حال دیدن موضوع: 1 نفر (0 عضو و 1 مهمان) | |
ابزارهای موضوع | جستجو در موضوع |
نحوه نمایش | |
|
|
![]() |
||||
موضوع | نویسنده موضوع | انجمن | پاسخ ها | آخرين نوشته |
روضة الشهداء | يادشهيد | داستان های مرتبط با امام حسین(ع) | 9 | 22-12-2011 01:07 |
ره يافتگان ـ سخنراني دكتر عصام العماد (برنامه ماه عسل ـ شبكه 3)متن+صوت | monji_2008 | ره یافتگان | 0 | 07-07-2011 11:32 |
معاویه و درخواست صلح با امام حسن (ع) | mahdishata | امام حسن مجتبی (ع) | 0 | 14-04-2011 21:44 |
فضیلت سوره های قرآن همراه با توضیح | ali20 | مباحث قرآنی | 3 | 07-09-2009 08:20 |
سیره عملی امام حسن عسكری(ع) | s.ali | داستان های مرتبط با امام علی(ع) | 0 | 02-07-2009 23:31 |
مسئولیت مطالب و نظرات مندرج در سایت بر عهده شخص ارسال کننده بوده و سایت نورآسمان هیچ گونه مسئولیتی در قبال موضوعات مطرح شده ندارد.
در صورت تمایل با رایانامه سایت به ادرس nooreaseman@chmail.ir تماس حاصل کنید.