شما در انجمن های ما ثبت نام نکرده اید یا هنوز وارد نشده اید . در صورتی که عضو نیستید همین حالا ثبت نام کنید. | ![]() |
![]() |
|
شعر اشعار در هر موضوعی در این قسمت قرار میگیرد |
![]() |
|
LinkBack | ابزارهای موضوع | جستجو در موضوع | نحوه نمایش |
![]() |
#1 |
کاربر ممتاز
![]() تاریخ عضویت: Mar 2009
محل سکونت: زیر نورآسمان این شهر
نوشته ها: 464
Thanks: 441 Thanked 708 Times in 266 Posts |
![]()
اگر شعري در رابطه با تنهايي و مرگ داشتيد بنويسيد
|
![]() |
![]() |
The Following User Says Thank You to Q0M For This Useful Post: |
![]() |
#2 |
کاربر ممتاز
![]() تاریخ عضویت: Mar 2009
محل سکونت: زیر نورآسمان این شهر
نوشته ها: 464
Thanks: 441 Thanked 708 Times in 266 Posts |
![]()
دل من يه روز به دريا زد و رفت
پشت پا به رسم دنيا زد و رفت پاشنهی كفش فرار و ور كشيد آستين همت و بالا زد و رفت يه دفعه بچه شد و تنگ غروب سنگ توی شيشهی فردا زد و رفت حيوونی تازگی آدم شده بود به سرش هوای حوٌا زد و رفت دفتر گذشتهها رو پاره كرد نامهی فرداها رو تا زد و رفت زندهها خيلی براش كهنه بودن خودشو تو مردهها جا زد و رفت هوای تازه دلش میخواست ولی آخرش توی غبــــارا زد و رفت دنبال كليد خوشبختی می گشت خودشم قفلی رو قفلا زد و رفت ( شاعر : آقای محمد علی بهمنی ) |
![]() |
![]() |
The Following User Says Thank You to Q0M For This Useful Post: |
![]() |
#3 |
کاربر ممتاز
![]() تاریخ عضویت: Mar 2009
محل سکونت: زیر نورآسمان این شهر
نوشته ها: 464
Thanks: 441 Thanked 708 Times in 266 Posts |
![]()
خودم تنها، تنها دلم
چو شام بی فردا دلم چو کشتی بی ناخدا به سینه دریا دلم تو ای خدای مهربان تو ای پناه بی کسان بسنگ غم مشکن دگر چو شیشه مینا دلم تو هم برو ای بی وفا مبر بر لب نام مرا دل تنگم بیگانه شد نمی خواهد دیگر تو را نشان من دیگر مجو حدیث دل دیگر مگو دلم شکسته زیر پا نمی خواهد دیگر تو را تو ای خدای مهربان تو ای پناه بی کسان بسنگ غم مشکن دگر چو شیشه مینا دلم |
![]() |
![]() |
The Following User Says Thank You to Q0M For This Useful Post: |
![]() |
#4 |
کاربر ممتاز
![]() تاریخ عضویت: Mar 2009
محل سکونت: زیر نورآسمان این شهر
نوشته ها: 464
Thanks: 441 Thanked 708 Times in 266 Posts |
![]()
مقصر نبودي
عاشقي ياد گرفتني نيست هيچ مادري گريه را به كودكش ياد نمي دهد عاشق كه بودي دستِ كم تَشَري كه با نگاهت مي زدي دل آدم را پاره نمي كرد مهم نيست من كه براي معامله نيامده ام اصل مهم اين است كه هنوز تمام راه ها به تو ختم مي شوند وتو در جيب هايت تكه هايي از بهشت را پنهان كرده اي نوشتن فقط بهانه اي است كه با تو باشم اگر چه اين واژه هاي نخ نما قابل تو را ندارند... |
![]() |
![]() |
The Following User Says Thank You to Q0M For This Useful Post: |
![]() |
#5 |
کاربر ممتاز
![]() تاریخ عضویت: Mar 2009
محل سکونت: زیر نورآسمان این شهر
نوشته ها: 464
Thanks: 441 Thanked 708 Times in 266 Posts |
![]() بابا از وقتی که تیغ گذاشتی زیر گلوی مامان اینو فهمیدم که خیلی زود باید وایسم رو پاهام چیز دیگه ای ندیدم ولی شنیدم با گوشام چون قفل در اتاق نمی زاشت ببینه چشام بابا یادته اون روز از مدرسه رسیدم خونه گفتی پسرم دیگه بابا پیشتون نمی مونه بابا من فقط 9 سالم بود با چشمای خیس تو با این کارت گفتی که اون بالا خدایی نیست خدایی که اون بالا نشسته همیشه گفته داورم من شکنجه شدم حتی توی شکم مادرم این درست بود مامان با یه هیولا زندگی کنه این هیولا قللابی یود آدما رو نمی خوره دستای من همیشه یه کلبه برفی رو می ساخت که حتی آینه ی آسمون تصویرم و می باخت منو سایه ها تو خیابون همراهی می کردشلاق سرد جاده منو تو تنهایی می زد چرا من از بین این همه آدم اسیر تنهایی جادم می خوام بمیرم اما نمی شه روی پام وایسادم چرا من از بین این همه آدم اسیر تنهایی جادم می خوام بمیرم اما نمی شه روی پام وایسادم صدای ناله ی خیابونا از رد پای من شنیده می شه من می ترسم از سایه های شب آخه تا کی پیاده پایان خط جاده کجاست چرا من می شکنم با یه حرف ساده روشنایی فردا یا تولد غم ها رودر روی باور ها یا شایدم به فنا اینا آینده ی همیشه نورانی من که همیشه خورده به هوای طوفانی شب تسلیم باد و ناله های شب و خیابونم تقصیر منه که اسیر تب و بیابونم ؟ خدایا تمام شبای منو بگیر ازم چون که دیگه تاریکیرو به جونم نمی خرم من می خوام آزاد زندگی کنم با زخم تنم حتی اگه واسه آزادی آبرومو ببرم الان فقط از گذشته کوله باری یادگار برام مونده از یه عدد خیلی مونده تا هزار چرا من از بین این همه آدم اسیر تنهایی جادم می خوام بمیرم اما نمی شه روی پام وایسادم چرا من از بین این همه آدم اسیر تنهایی جادم می خوام بمیرم اما نمی شه روی پام وایسادم بابا من بابا من گریه نکردم سر بابا من گریه نکردم سر قبر تو چون بهم گفتی واسه مرگ آدما شادی بکن من هیچی نبودم جز یه آدم تنه لش فکر نکن لحظات بدون تو به خوبی گذشت هوای همون مدت کوتاه که بودیم با هم بزنه به سرم جلوی قاب رو دیوارم بابا بلند شو بهم بگو که هنوز بیدارم چونکه بازم واسه ی تو حرف گفتنی دارم مادر بدش میومد از پدر ناتنی من واس همین 5 سال قیدمو به راحتی زد مامان حالا پشیمون شدی از کار بدت بدون آغوش گرم تو همیشه مال منه من نمی تونم بگذرم از خوانوادم اینو بدون گفته بودم رضا شادی ها رو می ده به تو نشون تا وقتی من زنده ام نمی زارم یه تار موی تو از عذاب سفید شه چون همیشه می دی بوی گل |
![]() |
![]() |
The Following User Says Thank You to Q0M For This Useful Post: |
![]() |
#6 |
مدیرکل انجمنهای نور آسمان
![]() تاریخ عضویت: Jun 2008
محل سکونت: همشهری حضرت عشق
نوشته ها: 7,295
Thanks: 6,150 Thanked 11,538 Times in 3,555 Posts |
![]()
شب سردی است و من افسرده
راه دوری است و پایی خسته تیرگی هست و چراغی مرده می كنم تنها از جاده عبور دور ماندند ز من آدمها سایه ای از سر دیوار گذشت غمی افزود مرا بر غم ها فكر تاریكی و این ویرانی بی خبر آمد تا به دل من قصه ها ساز كند پنهانی نیست رنگی كه بگوید با من اندكی صبر سحر نزدیك است هر دم این بانگ برآرم از دل وای این شب چه قدر تاریك است خنده ای كو كه به دل انگیزم ؟ قطره ای كو كه به دریا ریزم ؟ صخره ای كو كه بدان آویزم ؟ مثل این است كه شب نمناك است دیگران را هم غم هست به دل غم من لیك غمی غمناك است |
![]() |
![]() |
The Following User Says Thank You to vorojax For This Useful Post: |
![]() |
#7 |
مدیرکل انجمنهای نور آسمان
![]() تاریخ عضویت: Jun 2008
محل سکونت: همشهری حضرت عشق
نوشته ها: 7,295
Thanks: 6,150 Thanked 11,538 Times in 3,555 Posts |
![]()
[align=center]
ابر و آفتاب قطره قطره اگرچه آب شدیم ابر بودیم و آفتاب شدیم ساخت ما را همو که میپنداشت به یکی جرعهاش خراب شدیم هی مترسک کلاه را بردار ما کلاغان دگر عقاب شدیم ما از آن سودن و نیاسودن سنگ زیرین آسیاب شدیم گوش کن ! ما خروش و خشم تو را همچنان کوه بازتاب شدیم اینک این تو که چهره میپوشی اینک این ما که بینقاب شدیم ما که ای زندگی ! به خاموشی هر سوال تو را جواب شدیم دیگر از جان ما چه میخواهی ما که با مرگ بیحساب شدیم ( آقای محمد علی بهمنی )[/align] |
![]() |
![]() |
The Following User Says Thank You to vorojax For This Useful Post: |
![]() |
#8 |
مدیرکل انجمنهای نور آسمان
![]() تاریخ عضویت: Jun 2008
محل سکونت: همشهری حضرت عشق
نوشته ها: 7,295
Thanks: 6,150 Thanked 11,538 Times in 3,555 Posts |
![]()
آه ای زندگی منم که هنوز
با همه پوچی از تو لبریزم نه به فکرم که رشته پاره کنم نه برآنم که از تو بگریزم... فروغ |
![]() |
![]() |
The Following User Says Thank You to vorojax For This Useful Post: |
![]() |
#9 |
کاربر آشنا
![]() تاریخ عضویت: May 2010
نوشته ها: 170
Thanks: 226 Thanked 292 Times in 115 Posts |
![]()
سلام من این یه بیت رو می نویسم:
ای غایب از نظر به خدا می سپارمت جانم بسوختی و به دل دوست دارمت حافظ |
![]() |
![]() |
The Following 2 Users Say Thank You to ofogh For This Useful Post: |
![]() |
#10 |
کاربر آشنا
![]() تاریخ عضویت: May 2010
نوشته ها: 170
Thanks: 226 Thanked 292 Times in 115 Posts |
![]()
[align=center]ای ساربان آهسته رو کارام جانم میرود **وان دل که با خود داشتم با دلستانم میرود
من ماندهام مهجور از او بیچاره و رنجور از او ** گویی که نیشی دور از او در استخوانم میرود گفتم به نیرنگ و فسون پنهان کنم ریش درون** پنهان نمیماند که خون بر آستانم میرود محمل بدار ای ساروان تندی مکن با کاروان ** کز عشق آن سرو روان گویی روانم میرود او میرود دامن کشان من زهر تنهایی چشان ** دیگر مپرس از من نشان کز دل نشانم میرود در رفتن جان از بدن گویند هر نوعی سخن **من خود به چشم خویشتن دیدم که جانم میرود[/align] [align=center]سعدی[/align] |
![]() |
![]() |
لینک ها | |
The Following User Says Thank You to ofogh For This Useful Post: |
![]() |
آموزش قرار دادن مطلب ، نظر و فعاليت در نورآسمان
لیست کامل لینک های جالب و مفید لینکدانی نورآسمان
برچسب ها |
هاي, تنهايي, شعر, غم |
کاربران در حال دیدن موضوع: 1 نفر (0 عضو و 1 مهمان) | |
ابزارهای موضوع | جستجو در موضوع |
نحوه نمایش | |
|
|
مسئولیت مطالب و نظرات مندرج در سایت بر عهده شخص ارسال کننده بوده و سایت نورآسمان هیچ گونه مسئولیتی در قبال موضوعات مطرح شده ندارد.
در صورت تمایل با رایانامه سایت به ادرس nooreaseman@chmail.ir تماس حاصل کنید.